شهادت هنر مردان خداست

شادی روح شهدای مدافع حرم حضرت زینب صلوات

شهادت هنر مردان خداست

شادی روح شهدای مدافع حرم حضرت زینب صلوات

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.
مردم عزیز ایران این را بدانید‌؛
"ما به شهدا و خانوادهایشان خیلی بدهکاریم"

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

ذوق و شوق نینوا کرده دلم

چون هوای جبهه ها کرده دلم

بود سنگر بهترین مأوای من

آه جبهه کو برادرهای من!

ما طواف جبهه را لایق شدیم

طیبه الله هشت سال عاشق شدیم

در تمام سالهای عشق و جنگ

مهر در سجاده ی ما شد فشنگ

سنگر خوب و قشنگی داشتیم

روی دوش خود تفنگی داشتیم

جنگ ما را لایق خود کرده بود

جبهه ما را عاشق خود کرده بود

داشتیم ای دوست شبهای خطر

سایه ی صاحب زمان را روی سر

نفرت از هر خودستایی داشتیم

خلق و خوی روستایی داشتیم

آسمان تکبیر ما را دوست داشت

هر حسینی کربــــــــلا را دوست داشت

روزها در عشق پر پر می زدیــــــم

در دل شبها منور می زدیـــــــــم

بارها دیدم عروج سرخ یار

ذبح مرغ حق به دست تیر پار

میم زمیدان عبورم می کشیـــــــد

شیه ی اسبی به شورم می کشید

هر بسیجی جان نثار عشق بود

در شب حمله شکار عشق بود

گل دمید از خونشان در زمین کربلا

آهوان کوچک موسی الرضــــــــا(ع(

سرزمین نینوا یادش بخیــــــــر!

کربلای جبهه ها یادش بخیــــر!

گریه هایم آه حسرت خورده اند

چکمه هایم خاک قربت خورده اند

یاد روزی که بسیجی می شدیم

شمع شبهای دو گیتی میشدیم

یاد آنروزی که در خمپاره ها

جمع می کردیم پاره پاره ها

هر بسیجی اقتدا بر شمع کرد

پاره های جان خود را جمع کرد

تا ابد شــــام پریشانی مــــــا

داغ قربت روی پیشانی مــا

نویسنده: احمدرضا غلام زاده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۰۴
ahmadreza gholamzadeh
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
*✍دلنوشتــــــه💔*

گفت: راستی جبهه چطور بود؟؟ 
گفتم : تا منظورت چه باشد ...

گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟ گفتم : آری...
گفت : در چی؟؟ گفتم :در خواندن نماز شب...
گفت: حسادت بود؟؟ گفتم: آری...
گفت: در چی؟؟ گفتم: در توفیق شهادت...

گفت: جرزنی بود؟؟ گفتم: آری...
گفت: برا چی؟؟ گفتم: برای شرکت در عملیات ...

گفت: بخور بخور بود؟؟ گفتم: آری ...
گفت: چی میخوردید؟؟ گفتم: تیر و ترکش ...

گفت: پنهان کاری بود ؟؟گفتم: آری ...
گفت: در چی ؟؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ...

گفت: دعوا سر پست هم بود؟؟گفتم: آری ...
گفت: چه پستی؟؟ گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین ...

گفت: آوازم می خوندید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: چه آوازی؟؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل ...

گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ...

گفت: استخر هم می رفتید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون ...

گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه...

گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: کی براتون برمی داشت؟؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه ...

گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟ گفتم: آری ...
خندید و گفت: با چی؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپیشونی دوستان شهیدمان

سکوت کرد...گفتم: بگو ...بگو ...
زیر لب گفت: شهدا شرمنده ام ...

در این شب های آخر ماه مبارک رمضان یاد کنیم از مسافران پرواز بی بازگشت...
نویسنده: احمدرضا غلام زاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۰۱
ahmadreza gholamzadeh