شهادت هنر مردان خداست

شادی روح شهدای مدافع حرم حضرت زینب صلوات

شهادت هنر مردان خداست

شادی روح شهدای مدافع حرم حضرت زینب صلوات

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.
مردم عزیز ایران این را بدانید‌؛
"ما به شهدا و خانوادهایشان خیلی بدهکاریم"

این جملات مدام نه تنها در ذهن و لبم تکرار میشود و بلکه قلبم با این جملات آرام میگیرد.

زندگی زیباست امّا شهادت زیباتر

اگر شهید نشویم میمیریم...

کسانی میگویند که بنده حسود هستم راست میگویند ، وقتی به سر خاک شهدا میروم به آنها حسادت میکنم.

وقتی اسم شهیدی را میشنوم و یا عکسهایشان را میبینم به آنها حسادت میکنم.

کاش روزی فرا رسد که من هم مانند آنها به مقام شهادت رسبده باشم ...

ای اجل تو خودت هم خوب میدانی که من از مرگ نمیترسم ، ولی اگر خواستی جانم را بگیری، زمانی بگیر که لباس رزم بر تنم باشد، زمانی بگیر که درحال خدمت به خدا و خلقتش باشم ، زمانی بگیر تا با دشمن خدا ، قرآن و ائمه اطهار در حال جنگ باشم..

از روزی که فهمیدم فرق مرگ و شهادت چیست. راه شهیدان را ادامه میدهم تا روزی که من هم مانند آنان شهید شوم.


خداوندا درست است که بنده ناسپاسی بودم ، درست است که راه کج رفتم ، درست است که بد بوده ام.. اما الان شکرگذارت هستم، از راه کج برگشتم و توبه کردم.

خداوندا کاش میشد در دفتر پر غلط زندگی ام بنویسی با ارفاق "شهادت"

اللّٰهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبلیک 

این دل تنگم عقده ها دارد           گوئیا میل شهادت دارد

یا خدا ما را مدافع حرم کن           بعد از آن به ما شهادت عطا کن

عاقبت بال و پرم میل پریدن دارد           چند روزیست سرم میل بریدن دارد

نویسنده و شاعر: احمدرضا غلامزاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۰۶:۱۲
ahmadreza gholamzadeh

ذوق و شوق نینوا کرده دلم

چون هوای جبهه ها کرده دلم

بود سنگر بهترین مأوای من

آه جبهه کو برادرهای من!

ما طواف جبهه را لایق شدیم

طیبه الله هشت سال عاشق شدیم

در تمام سالهای عشق و جنگ

مهر در سجاده ی ما شد فشنگ

سنگر خوب و قشنگی داشتیم

روی دوش خود تفنگی داشتیم

جنگ ما را لایق خود کرده بود

جبهه ما را عاشق خود کرده بود

داشتیم ای دوست شبهای خطر

سایه ی صاحب زمان را روی سر

نفرت از هر خودستایی داشتیم

خلق و خوی روستایی داشتیم

آسمان تکبیر ما را دوست داشت

هر حسینی کربــــــــلا را دوست داشت

روزها در عشق پر پر می زدیــــــم

در دل شبها منور می زدیـــــــــم

بارها دیدم عروج سرخ یار

ذبح مرغ حق به دست تیر پار

میم زمیدان عبورم می کشیـــــــد

شیه ی اسبی به شورم می کشید

هر بسیجی جان نثار عشق بود

در شب حمله شکار عشق بود

گل دمید از خونشان در زمین کربلا

آهوان کوچک موسی الرضــــــــا(ع(

سرزمین نینوا یادش بخیــــــــر!

کربلای جبهه ها یادش بخیــــر!

گریه هایم آه حسرت خورده اند

چکمه هایم خاک قربت خورده اند

یاد روزی که بسیجی می شدیم

شمع شبهای دو گیتی میشدیم

یاد آنروزی که در خمپاره ها

جمع می کردیم پاره پاره ها

هر بسیجی اقتدا بر شمع کرد

پاره های جان خود را جمع کرد

تا ابد شــــام پریشانی مــــــا

داغ قربت روی پیشانی مــا

نویسنده: احمدرضا غلام زاده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۰۴
ahmadreza gholamzadeh
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
*✍دلنوشتــــــه💔*

گفت: راستی جبهه چطور بود؟؟ 
گفتم : تا منظورت چه باشد ...

گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟ گفتم : آری...
گفت : در چی؟؟ گفتم :در خواندن نماز شب...
گفت: حسادت بود؟؟ گفتم: آری...
گفت: در چی؟؟ گفتم: در توفیق شهادت...

گفت: جرزنی بود؟؟ گفتم: آری...
گفت: برا چی؟؟ گفتم: برای شرکت در عملیات ...

گفت: بخور بخور بود؟؟ گفتم: آری ...
گفت: چی میخوردید؟؟ گفتم: تیر و ترکش ...

گفت: پنهان کاری بود ؟؟گفتم: آری ...
گفت: در چی ؟؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ...

گفت: دعوا سر پست هم بود؟؟گفتم: آری ...
گفت: چه پستی؟؟ گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین ...

گفت: آوازم می خوندید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: چه آوازی؟؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل ...

گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ...

گفت: استخر هم می رفتید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون ...

گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه...

گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: کی براتون برمی داشت؟؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه ...

گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟ گفتم: آری ...
خندید و گفت: با چی؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپیشونی دوستان شهیدمان

سکوت کرد...گفتم: بگو ...بگو ...
زیر لب گفت: شهدا شرمنده ام ...

در این شب های آخر ماه مبارک رمضان یاد کنیم از مسافران پرواز بی بازگشت...
نویسنده: احمدرضا غلام زاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۰۱
ahmadreza gholamzadeh

مـــــقیـــــــــم


  ای باده کشان در میخانه علی                

 خیزید که شد موسم پیمانه علی                        

 رندانه و ذوقانه و شوقانه علی

 آرید از آن باده مستانه علی

نوشید به یاد رخ جانانه علی

 خود پیر مغان هست بر این مسئله شاهد

 مـــــــــا را نــبــود  کار با مفتی و زاهد

 نــی منکر شرعیم و نه محکوم عقاید

 نــی اهل خــرابات و نه از اهل مساجد

مــــــاییم مقیم در میخانه علی

 ما شیر دلیم و ز کس اندیشه ما نیست

جز باده کشی در دو جهان پیشه ما نیست

 آن ریشه که برکنده شود ریشه ما نیست

 وان شیشه که بشکسته شود شیشه ما نیست

تـــا هست علی صاحب پیمانه علی

  از روز ازل درد کش پیر مغانیم

 جز پیر مغان خوب و بد دهر ندانیم

 صوفی قلندر وش بی نام و نشانیم

 درسی به جز از درس غم عشق نخونیم

آســــوده ز خویشیم و ز بیگانه علی

 از روز ازل حب علی در دل ما شد

 دل واله و شیدای علی شیر خدا شد

 مبهوت جمالش شد و مشتاق لقا شد

از عشق علی تن به سر دار فنا شد

شوقانه و وجدانه و عشقانه علی

 حب علی اندر دل و جانم شده محبوس

 زین گونه مرا طبع شده منبع و مانوس 

 ساقی تو بده باده مخور حسرت افسوس

 تا دور نماییم ز تن خرقه و سالوس

گیریم به کف ساغر جانانه علی

 ساقی من آواره ملامت کش و بد نام

 زاهد به خیالات و جنان با طمع خام

 حاجی شده از بهر طواف حرم احرام

 او در طــــلب خانه نــــباید  دگر آرام

من محو رخ صاحب آن خانه علی

دیوانه دلدارم و قلاده بیارید

 خیزید حریفان قدح و باده بیارید

 زان باده سرشار خدا داده بیارید

 در مجلس دیوانه بت ساده بیارید

بت باشد و من باشم و دیوانه علی

 بی باده مرا منطق و سرشاد نباشد

 طعم به جز از باده گهر بار نباشد

 خوش آن که به جز باده کسم یار نباشد

 مـــی   باشد و من باشم و اغیار نباشد

من باشم  و مـــی   باشد   و اغیار نباشد


 گر کافر و گر عاشق و دیوانه و مستم

به هر مذهب و هر ملت و آیین که هستم

 پروانه  شـــمع رخ  ســــاقی  الــــستم

 گـــویند  علی  اللهیم والله   پرســــتم

مردانه  علی گویم و حقانه علی

 آدم که برون گشت ز جنات علی گفت

 موسی که شد از جلوه حق مات علی گفت

 عیسی به سر دار به کررات علی گفت

 احمد به حجابات و مقامات علی گفت

مــــا نـیــــز به هرمنزل و کاشانه علی

 با شیخ و مناجات علی گفتم وگویم

 با رند و خرابات علی گفتم و گویم

 با اهل کرامات علی  گفتم و گویم

 با مسجد و طاعات علی گفتم و گویم

بـــا مصحف و با سبحه صد دانه علی

 شاها تو مرا جانی و جان دو جهانی

 هر طور کنم مدح تو را برتر از آنی

 حقا که پس از حق توخداوند جهانی

 امروز شده  نوبت  درویشی  فانی

گویند همه جا مدح جداگانه علی


 

آنانی که عـــــــلی را خدای خود می نامند

کــــــــفرش به کنــار ، عجب خدایی دارند


عید غدیر خم را بر تمام مسلمین بخصوص شیعیان مبارک باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۱۸
ahmadreza gholamzadeh

وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد

ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد


✊✊✊✊✊✊

ما را ز نبرد هراسی نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۰۱
ahmadreza gholamzadeh
تقدیم به فرمانده ی کُل قوا٬امام خامنه ای:

💔تا نفس دارم کنم از تو اطاعت رهبرم

💔بوده بر رخسار تو نور ولایت رهبرم

💔تاظهور حضرت مهدی دعایم این بُوَد

💔از گزند دشمنان باشی سلامت رهبرم

💔کورباد آنکه ندارد این ولایت را قبول

💔مرگ بر آنکه کند بر تو اهانت رهبرم

💔خطبه هایت خوارو رسوا   میکند بیگانه را

💔مرحبابر اقتدارو آن شجاعت رهبرم

💔تو همان سردار عشقی ما همه سرباز تو

💔از تو میگیریم،چون اذن شهادت رهبرم

نویسنده و شاعر : احمدرضا غلام

زاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۸
ahmadreza gholamzadeh

✘ مامور سرشماری:


🔹سلام مادرجان

میشه لطفا بیای دم در؟


🔸سلام پسرم...

بفرما؟


🔹از سرشماری مزاحمت میشم.

مادر تو این خونه چند نفرید؟

اگه میشه برو شناسنامه‌هاتونو بیار که بنویسمشون...


🔸مادر آهسته و آروم لایِ در رو بیشتر باز کرد...

سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت...


چشماش پراشک شد و گفت:

🔹پسرم، قربونت برم، میشه مارو فردا بنویسی...!!!؟؟؟


🔸مأمور سرشماری، پوزخندی زد و گفت:


🔹مادر چرا فردا؟

مگه فردا میخواید بیشتر بشید؟

برو لطفاً شناسنامت‌ رو بیار وقت ندارم.


🔸آخه...!!!

پسرم 31 سالِ پیش رفته جبهه...

هنوز برنگشته...

شاید فردا برگرده...!!!

بشیم دو نفر...!!!

میشه فردا بیای؟؟؟

توروخدا...!!!



🔸مأمور سرشماری سرش‌رو انداخت پایین و رفت...



🔶مغازه دار میگفت:

الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون،

کلیدِ خونش‌رو میده به من و میگه:

آقا مرتضی...!!!

اگه پسرم اومد، کلیدرو بده بهش بره تو...

چایی هم سرِ سماور حاضره...

آخه خستس باید استراحت کنه...


✅شهدا شرمنده ایم..... ✘


درود برشرف همه اونایی که از جان خودشون گذشتند و رفتند تا ما باشیم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۵
ahmadreza gholamzadeh

ز کودکی خادم این تبار محترمم


چونان حبیب مظاهر مدافع حرمم


به قصد حفظ حریم حرم به پا خیزم


کنار لشکر عشاق حسین هم قدمم


***


اگر که حرمت این بارگه شکسته شود


و یا اگر که ره کرببلا بسته شود


چونان زنم به پیکر غاصب شام و عراق


که بند بند وجودش ز هم گسسته شود


***


حکم دفاع از حرم ز شاه نجف دارم


برم برم حرم هماره جان به کف دارم


هدف فقط رهایی عراق و سوریه نیست


مسیرم از حلب است قدس را هدف دارم


***


نه قصه جدایی از یار و وطن دارم


به امر حق به راه دل کفن به تن دارم


پریدن از قفس که بال و پر نمی خواهد


عشق است بال پریدن همان که من دارم


***


ذکر لبم یازینب به دلم واهمه نیست


به سرم جز زیارت حسین فاطمه نیست


خدا مرا از در این خانه جدا نکند


گدایی در این خانه مرا خاتمه نیست


***


خطوط قرمز دور حرم ز خون من است


چو برکه ام که مرگ من همان سکون من است


پیاده می روم ز مشهدالرضا تا شام


حال کبوتر حرم حال کنون من است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۵۹
ahmadreza gholamzadeh

❇️یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه!!

❇️قهرمانی که با اسم و خا طره اش بزرگ شدیم!!                     "پطروس"

❇️توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم...!!

❇️همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!!

❇️پطرس ذهن ما خسته بود٬ تشنه و رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و...!!

❇️سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده است!!

❇️تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود!!

❇️بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند!!

❇️خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!!

❇️شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم!!

💟اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از 🔹قهرمان🔹 بود!!

💟قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون!!


❤️شهید ابراهیم هادی:

جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد!!!


❤️شهید حسین فهمیده:

نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد!!!


❤️شهید حاج محمدابراهیم همت:

سرداری که سرش را خمپاره برد...!!!


❤️شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:

سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!!


❤️شهیدان مهدی و مجید زین الدین:

دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند!!!


❤️شهید حسن باقری:

کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!!!


❤️شهید مصطفی چمران:

دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!!

❤️و.......

💙کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند!!

💙ما که خودمان قهرمان داشتیم!!!


🔶یه روزی یه لره...

🔶یه روزی یه ترکه...

🔶یه روزی یه عربه...

🔶یه روزی یه قزوینیه...

🔶یه روزی یه آبادانیه...

🔶یه روزی یه اصفهانیه...

🔶یه روزی یه شمالیه...

🔶یه روزی یه شیرازیه...

✳️مثل مرد جلو دشمن ایستادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمان نکند!!!


💠لره............. شهید بروجردی بود!

💠ترکه........... شهید مهدی باکری بود!

💠عربه........... شهید علی هاشمی بود!

💠قزوینیه........ شهید عباس بابایی بود!

💠آبادانیه........ شهید طاهری بود!

💠اصفهانیه...... شهید ابراهیم همت بود!

💠شمالیه........ شهید شیرودی بود!

💠شیرازیه....... شهید عباس دوران بود!


💚و..... مردان واقعی اینها بودند!!!

💛ای کاش، گاهی از این مردان واقعی و  بی ادعا هم یادی کنیم...!!!


💙روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

نویسنده : احمدرضا غلامزاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۷
ahmadreza gholamzadeh

🔫مشخصات یک اسلحه جهانی که فقط ایران دارد:

1- نام اسلحه: جمهوری اسلامی


2- محل ساخت: سنگر مساجد و نمازهای جمعه


3- نوع خشاب: حضور در عرصه


4- نوع فشنگ: مشت های گره کرده


5- برد گلوله: ایران تا قلب آمریکا ,اسراییل و انگلیس


6- طول گلوله: کل ارض (زمین)


7- تعداد خان: ارتش بیست میلیونی


8- فرمانده و رهبر: امام خامنه ای


9- ضامن اسلحه: قرآن مجید و اسلام عزیز


10- قدرت اسلحه: تا بی نهایت


11- نوع انفجار: بیداری اسلامی


12- چاشنی و باروت: فرمان امام خامنه ای


13- سیبل تمرین: بی بصیرت های داخلی و دشمنان خارجی


14- تیرانداز: امت حزب الله


15- کمک تیر انداز: حزب الله لبنان


16- خزانه اسلحه: حوزه علمیه و دانشگاها مساجد و پایگاهای بسیج 


پس هردشمنی جرات و حرفی داره بسم الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۷
ahmadreza gholamzadeh